مادربزرگ گیساش به
رنگ برفه
تو هر نگاه اون هزار نا حرفه
مادربزرگ دلش شبیه دریاس
توی چشاش صد تا ستاره پیداس
مادربزرگ قصه
ی تازه داره
میگه شب آفتابی میشه دوباره
تو با قصه های نابت
من رو تا ترانه بردی
تو صدات یه زخم کهنه س
مثه لالایی کردی
مادربزرگ! حاکم رو کله پا کن
قهرمان قصه هات رو صدا کن
آخر قصه های تو قشنگه
رو شونه ی پهلووناش تفنگه
بی بی موندگار قصه ی من
قصه بگو از آسمون روشن
تو با قصه های نابت
من رو تا ترانه بردی
تو صدات یه زخم کهنه س
مثه لالایی کردی
یغما گلرویی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.