ـعشقـ منـ ...

ـعشقـ منـ ...

سلام!
خوش آمدید!
من چیزی نیستم که در مورد خودم بگم!!!
هر چی که هستم از خدا دارم! :)

.............................................................
عاغا
جون من نظر بزارین!!!!!


  • ۱
  • ۰


 

بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ

باورم ناید که عاقل گشته ام

گوئیا او مرده در من که این چنین

خسته و خاموش و باطل گشته ام

هر دم از آئینه می پرسم ملول

چیستم دیگر به چشمت چیستم

لیک در آئینه  می بینم که وای

سایه ای هم ز آنچه بودم نیستم

 

همچو آن رقاصه هندو به ناز

پای می کوبم ولی بر گور خویش

 

ره نمی جویم به سوی شهر روز

بیگمان در قعر گوری خفته ام

گوهری دارم ولی آن را ز بیم

در دل مردابها بنهفته ام

 

می روم اما نمی پرسم ز خویش

ره کجا...؟ منزل کجا...؟ مقصود چیست؟

بوسه می بخشم ولی خود غافلم

که این دل دیوانه را معبود کیست

 

او چو در من مرد ناگه هرچه بود

در نگاهم حالتی دیگر گرفت

گوئیا شب با دو دست سرد خویش

روح بی تاب مرا در بر گرفت

 

آه... آری... این منم... اما چه سود

او که در من بود دیگر نیست نیست

 

می خروشم زیر لب دیوانه بار

او که در من بود آخر کیست کیست؟

                                   فروغ فرخزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی