دیروز تولدم بود!
دیروز هیچ فرقی با بقیه روزا نداشت جز اینکه یه سال به عدد یکان سنم اضافه شد!!!
به مادرم گفتم مادر امروز تولدمه گفت
" بچه هام بزرگ شدن و هیچ خوشی ندیدن ، بعد یه نفس عمیق از ته دلش کشید"
این جملش من رو تو فکر فرو برد ، خیلی حس بدی بود!
تازه من دوران اوج زندگیمه ، اما فکر پیری اومد سراغم ، واقعا فهمیدم دلم چقد پیره ، چقدر سرد شده دلم نمیتونه کسی رو دوس داشته باشه، خیلی حس بدیه!
برادرم یهو اومد گفت " پیر شدی خودت خبر نداری"
جدی انگار دارم پیر میشم ولی خودم خبر ندارم!
پیر شدن خوب نیس :(
این اهنگو گوش کنید لطفا
رفتی - علی زند وکیلی - IRmp3
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.