باور نمی کنم
چندی است
گمم
در تقابل همیشه گی این سبز و زرد
ودستانی خشک شده از تملق تکرار
دلم سنگین گرفته است
از قلبی که بعد ازاین همه سال
هنوزهم که هنوز است
خواستن را نمی فهمد
و مردمانی که برای گذر از آب
سواری را خوب بلدند
باور نمی کنم
باور نمی کنی
این منم
جا مانده از سالها جوانی
دل شکسته
از تمامی آرزو های مسخ شده
یا که برباد رفته
آی آیه های نیاز
مرا به خود رها نکنید
من در انتهای راه
هنوز هم که هنوز است
خود را نیافته ام
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.