ـعشقـ منـ ...

ـعشقـ منـ ...

سلام!
خوش آمدید!
من چیزی نیستم که در مورد خودم بگم!!!
هر چی که هستم از خدا دارم! :)

.............................................................
عاغا
جون من نظر بزارین!!!!!


  • ۰
  • ۰

دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانیم که پرستوی بوسه ات
بر روی من دردی ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی
دل
را که در بهشت خدا هم غریب بود

  • ۰
  • ۰

شب تا سحر من بودم و لالای باران
اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد
غوغای پندار نمی بردم
غوغای پندارم نمی مرد
غمگین و دلسرد
روحم همه رنج
جان همه درد
آهنگ باران دیو اندوه مرا بیدار می کرد
چشمان تبدارم نمی خفت
افسانه گوی ناودان باد شبگرد
از بوی میخک های باران خورده سرمست
سر می کشید از بام و از در
گاهی صدای بوسه اش می آمد از باغ
گاهی شراب خنده اش در کوچه می ریخت
گه پای می کوبید روی دامن
کوه
گه دست می افشاند روی سینه دشت
آسوده می رقصید و می خندید و میگشت
شب تا سحر من بودم و لالای باران
افسانه گوی ناودان افسانه می گفت
پا روی دل بگذار و بگذر
بگذار و بگذر
سی سال از عمرت گذشته است
زنگار غم بر رخسارت نشسته است
خار ندامت در دل تنگت
شکسته است
خود را چنین آسان چرا کردی فراموش
تنهای تنها
خاموش خاموش
دیگر نمی نالی بدان شیرین زبانی
دیگر نمی گویی حدیث مهربانی
دیگر نمی خوانی سرودی جاودانی
دست زمان نای تو بسته است
روح تو خسته است
تارت گسسته است
این دل که می لرزد میان سینه تو
این دل که دریای وفا و مهربانی است
این دل که جز با مهربانی آشنا نیست
این دل دل تو دشمن تست
زهرش شراب جام رگهای تن تست
این مهربانی ها هلاکت میکند از دل حذر کن
از دل حذر کن
از این محبت های بی حاصل حذر کن
مهر زن و فرزند را از دل بدر کن
یا درکنار زندگی ترک
هنر کن
یا با هنر از زندگی صرف نظر کن
شب تا سحر من بودم و لالای باران
افسانه گوی ناودان افسانه میگفت
پا روی دل بگذار و بگذر
بگذار و بگذر
یک شب اگر دستت در آغوش کتاب است
زن را سخن از نان و آب است
طفل تو بر دوش تو خواب است
این زندگی رنج و عذاب است
جان
تو افسرد
جسم تو فرسود
روح تو پژمرد
آخر پرو بالی بزن بشکن قفس را
آزاد باش این یک نفس را
از این ملال آباد جانفرسا سفر کن
پرواز کن
پرواز کن
از تنگنای این تباهی ها گذر کن
از چار دیوار ملال خود بپرهیز
آفاق را آغوش بر روی تو باز است
دستی
برافشان
شوری برانگیز
در دامن آزادی و شادی بیاویز
از این نسیم نیمه شب درسی بیاموز
وز طبع خود هر لحظه خورشیدی برافروز
اندوه بر اندوه افزودن روا نیست
دنیا همین یک ذره جا نیست
سر زیر بال خود مبر بگذار و بگذر
پا روی دل بگذار و بگذر
شب تا سحر من بودم و لالای
باران
چشمان تبدار نمی خفت
او همچنان افسانه می گفت
آزاد و وحشی باد شبگرد
از بوی میخک های باران خورده سرمست
گاهی صدای بوسه اش می آمد از باغ
گاهی شراب خنده اش در کوچه می ریخت
آسوده می خندید و می رقصید و می گشت




فریدون مشیری

  • ۰
  • ۰

قاب عکس لخت خالی
روی دیوار میگه نیستی
همنفس بودی یهروزی
دیگه نیستی ! دیگه نیستی
تو دیگه نیستی و چشمات
دیگه جای گم شدن نیست
بی تو تن پوش ترانه
مرهم زخمای من نیست
اگه می موندی کنارم پابه پای من می سوختی
آینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی ‚ بانو ! موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اماهستی ‚ این تمام ماجرا بود
هنوزم وقتی شبام رو
با ترانه می گذرونم
بهترین ترانه هام رو
تو دل خودم می خونم
تو رو مثل یه ستاره
اونور گریه می بینم
همه گلایه هام رو
تو یه لحظه پس می گیرم
اگه موندی کنارم پا به پای من می سوختی
آینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی بانو !
موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اما هستی این تمام ماجرا بود
هنوزم وقتی شبام رو
با ترانه می گذروندم
بهترین ترانه هام
تو دل خودم می خونم
تو رو مثل یه ستاره
اونور گریه می بینم
همه ی گلایه هام رو
تو یه لحظه پس میگیرم
اگه موندی کنارم پا به
پای من می سوختی
آینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی بانو ! موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اما هستی این تمام ماجرا بود

  • ۱
  • ۰

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

  • ۰
  • ۰

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

  • ۱
  • ۰

انسان توانا وقتی کاری را شروع می کند، دو راه بیشتر برایش وجود ندارد

یا مرگ یا پیروزی

  • ۱
  • ۰

آدم نادان فرشته نجات را به تله می اندازد . . .

  • ۰
  • ۰

همیشه یکی پیدا میشه که هُلت بده

چه نشسته باشی روی تاب

چه ایستاده باشی لبه ی پرتگاه . . .

  • ۱
  • ۰

خدا دوستدار آشناست ، عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت . . .




دکتر شریعتی

  • ۰
  • ۰

خدایا به هر کس دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است،
و به هر کس دوست تر می داری،بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر است.