ـعشقـ منـ ...

ـعشقـ منـ ...

سلام!
خوش آمدید!
من چیزی نیستم که در مورد خودم بگم!!!
هر چی که هستم از خدا دارم! :)

.............................................................
عاغا
جون من نظر بزارین!!!!!


  • ۰
  • ۰

کاش .....




  • ۰
  • ۰

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه
ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین

  • ۰
  • ۰

دل ساده
برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است

  • ۱
  • ۰

تو را دوست‌ می‌دارم!

چرا که‌ تو آزادی‌ 
در پس‌ِ رنگین کمان‌ِ بی‌پرسش‌ِ سَربَند،
در سایه‌سارِ هر چه‌ نباید کرد!
در بوسه‌های‌ نخست‌ِ هر دیدار،
و آن‌ سوی‌ نگاه‌ِ عاصی‌ام‌ 
که‌ چشمان‌ بی‌قرارِ هزار پلنگ‌ِ خسته‌ 
پیش از جهیدن‌ِ واپسین‌ را 
با خود دارد !


"
یغما گلرویی

  • ۰
  • ۰

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،آدمی را همواره در پی گم شده اش،ملتهبانه به هر سو می کشاند

  • ۱
  • ۰

تو که رفتی

فکر می کردم آخر دنیاست . 

اما . . .آخر دنیا 

همان لحظه های با تو بودن ، بود .

  • ۱
  • ۰

دوستت‌ می‌دارم!

چونان‌ بلوطی‌ که‌ زخم‌ یادگارِ عشقی‌ برباد رفته‌ را!

ستاره‌ای‌ که‌ شب‌ را

برای‌ چشمک‌ زدن!

و پرنده‌ای‌ اسیر

که‌ پرنده‌ی‌ آزادی‌ را!

تا رهایی‌ به‌ بار بنشیند،

آن‌ سوی‌ حیرانی‌ِ میله‌های‌ قفس‌!


"
یغما گلرویی"

  • ۰
  • ۰

زود زودی ! دیر دیرم
من یه آواز اسیرم
تو مثه ماه هلالی ! نازنین ! جای تو خالی !
زیر ضربه های رگبار
تشنه ام ! تشنه ی دیدار
من رو به خاطره نسپار
نگو رویای محالی ! نازنین ! جای تو خالی !
خسیم از حضور بارون
من رو از سرما نترسون
توی چله ی زمستون
لحظه ی تحویل سالی ! نازنین ! جای تو خالی !
بی تو گریون با تو شادم
ای علاقه ی دمادم
سیب جادویی آدم
مجرمی اما زلالی !
نازنین ! جای تو خالی !
وقتی بودی زنده بودم
دل از اینجا کنده بودم
مثل یه پرنده بودم
حالا تو شکسته بالی ‚ نازنین ! جای تو خالی !
مثه رقص برگ زردی
به شهاب شب نوردی
خواب دیدم که برمی گردی
توی کنج خوش خیالی ‚ نازنین ! جای تو خالی !

  • ۱
  • ۰

عاشق تر از این بودم اگر
لظحه ی پرواز
در دست نجیب تو کلید قفسم بودئ
عاشق تر از این بودم اگر عطر نفسهات
در لحظه ی بی همنفسی ‚
همنفسم بود
عاشق تر از این بودم اگر فاصله ها را
این آینه ی شب زده رو تکرار نمی کرد
عاشق تر از این بودم اگر هق هق ما را
این سایه ی سرمازده انکار نمی کرد
با تو بهترین بودم ‚ همسایه ی خورشیدی
تو نقش تبسم را ‚ از آینه دزدیدی
عاشق تر از این بودم اگر در شب وحشت
مثل تپش زنجره نایاب نبودی
عاشق تر از این بودم اگر وقت عبورم
آنسوی سکوت پنجره خواب نبودی
عاشق تر از این بودی اگر ثانیه ها را
اندوه فراموشی من تار نمی کرد
عاشق تر از این بودی اگر این دل ساده
اسرار مرا پیش تو اقرار نمی کرد
با تو بهترین بودم ‚
همسایه ی خورشیدی
تو نقش تبسم را ‚ از آینه دزدیدی

  • ۱
  • ۰

مرد غزل خون شب زده ام ‚ حنجره ام اسیره
حرف از قدیمای قصه نزن ‚ دیه خیلی دیره
همیشگی من ! ستاره ی روشن
تو این کوچه امشب تو با من بمون
صدای قدیمی ! همیشه صمیمی
تو این کوچه امش تو با من بخون
پهلوون قصه های موندگار
توی این کوچه من رو تنها نذار
بیا تا مثل قدیم ‚ با ترانه ها بریم
تو سکوت کوچه ها دوباره دم بگیریم
بیا که دلم برات تنگه هنوز
تشنه ی صدای آهنگه هنوز
ای همیشه
موندنی
ای همیشه خوندنی
مرد مرد قصه ها
ای صدای بی صدا
دلت از بغض کدوم غصه شکست ؟
که شب کوچه نشین چشمات رو بست
تو همیشه سرفرازی
غم این ترانه سازی
همیشه از تو می خونه این صدا
تو سکوت کوچه باغ قصه ها
قصه ی مرد بزرگی که سرش
خم نشد پیش
هجوم غصه ها






تقدیم به مرد قصه هام ...