ـعشقـ منـ ...

ـعشقـ منـ ...

سلام!
خوش آمدید!
من چیزی نیستم که در مورد خودم بگم!!!
هر چی که هستم از خدا دارم! :)

.............................................................
عاغا
جون من نظر بزارین!!!!!


  • ۰
  • ۰



دیدگان تو در قاب اندوه

سرد خاموش

خفنه بودند

زودتر از تو ناگفته ها را

با زبان نگه گفته بودند


از من و هر چه در من نهان بود

می رمیدی

می رمیدی

یادم آمد که روزی در این راه

نا شکیبا مرا در پی خویش

می کشیدی

می کشیدی


آخرین بار

آخرین بار

آخرین لحظه تلخ دیدار

سر به سر پوچ دیدم جهان را

باد نالید و من گوش کردم

خش خش برگهای خزان را


باز خواندی

باز راندی

باز بر تخت عاجم نشاندی

باز در کام موجم کشاندی

گر چه در پرنیان غمی شوم


سالها در دلم زیستی تو

آه، هرگز ندانستم از عشق

چیستی تو

کیستی تو......

  • ۱
  • ۰


 

بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ

باورم ناید که عاقل گشته ام

گوئیا او مرده در من که این چنین

خسته و خاموش و باطل گشته ام

هر دم از آئینه می پرسم ملول

چیستم دیگر به چشمت چیستم

لیک در آئینه  می بینم که وای

سایه ای هم ز آنچه بودم نیستم

 

همچو آن رقاصه هندو به ناز

پای می کوبم ولی بر گور خویش

 

ره نمی جویم به سوی شهر روز

بیگمان در قعر گوری خفته ام

گوهری دارم ولی آن را ز بیم

در دل مردابها بنهفته ام

 

می روم اما نمی پرسم ز خویش

ره کجا...؟ منزل کجا...؟ مقصود چیست؟

بوسه می بخشم ولی خود غافلم

که این دل دیوانه را معبود کیست

 

او چو در من مرد ناگه هرچه بود

در نگاهم حالتی دیگر گرفت

گوئیا شب با دو دست سرد خویش

روح بی تاب مرا در بر گرفت

 

آه... آری... این منم... اما چه سود

او که در من بود دیگر نیست نیست

 

می خروشم زیر لب دیوانه بار

او که در من بود آخر کیست کیست؟

                                   فروغ فرخزاد

  • ۱
  • ۰

زندگی ..

 

زندگی رسم خوشایندی است.

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد به اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

زندگی جذبه دستی است که می چیند

زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است

زندگی بعد درخت است به چشم حشره

زندگی تجربه شب ژره در تاریکی است

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست

                                                 سهراب سپهری

  • ۱
  • ۰

 
 
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است.
حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم :
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.
و به آنان گفتم :
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کنلگ .
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.
و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ .
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت.
و به آنان گفتم :
هر که در حافظۀ چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند.
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گرۀ پنجره ها را با آه.
زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخه بالای سرم چیدم، گفتم :
چشم را باز کنید ، آیتی بهتر از این می خواهید ؟
می شنیدم که به هم می گفتند :
سحر میداند ، سحر !
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم.
دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش.
جیبشان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.




" سهراب سپهری "

  • ۱
  • ۰

ﺩﻟﻢ ﺷﮑﯿﺎ ﻭ ﺗﻢ ﻟﻪ ﺗﻮ ﺟﯿﺎ ﺑﻮﻡ
ﺗﻮﻧﯿﺶ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﻟﻨﯿﺎ ﺑﻮﻡ
ﮔﻼﺭﻩ ﺭﺍ ﺳﮑﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻮ ﻟﻪ ﺩﺍﺧﺖ
ﻟﻪ ﺍﯼ ﻣﻠﮑﻪ ﻧﻤﯿﻨﻢ ﺍﺭ ﭘﯿﺎ ﺑﻮﻡ
ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ ﺍﯼ ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ ﺍﯼ ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ
ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺯﻟﻔﮑﺖ ﺑﮕﺮ ﻡ ﻭ ﺁﻣﺎﻥ
ﺍﮔﺮ ﻫﻮﺳﺎﮐﺘﺎﻥ ﭘﺮﺳﯽ ﻭﭘﯽ ﯾﻮﺵ
ﻏﺮﯾﺒﯽ ﺑﯽ ﮐﺴﻪ ﺷﻮﻫﺎ ﻭ ﻻﻣﺎﻥ
ﺩﻟﻢ ﺑﯽ ﻃﺎﻗﺖ ﻭ ﺩﺭﺩﻡ ﮔﺮﺍﻧﻪ
ﻫﻨﺎﺳﻢ ﭼﻮ ﺩﻡ ﺁﺳﻨﮕﺮﺍﻧﻪ
ﻫﻮﺍ ﺗﭗ ﻧﻢ ﻭ ﺷﻮﮔﺎﺭ ﺯﻣﺴﺎﻥ
ﮐﻤﯽ ﺗﮏ ﺑﺎﺭﻩ ﻭ ﺭﺗﺮ ﺳﺮﺩﻣﺎنه

  • ۲
  • ۰

بهانه های ساده برای احساس خوشبختی !
بهانه های شما چیست ؟

وقتی کسی رو که دوست داری تماشا میکنی و اون حواسش نیست .

وقتی صدایش می کنی ، بگوید جــــــــــــــــــــــانم .

وقتی اخم کرده ، اما نمی تواند جلوی خنده اش را بگیرد .

از غریبه ای توی خیابان چیزی می پرسی و او با لبخند و حوصله جوابت را می دهد.

وقتی مهمونات دستور غذایی رو ازت میپرسن که من در آوردی درستش کردی.

وقتی هدیه ات را باز می کند و چشمهایش از خوشحالی برق می زند.

از خیابان که رد می شوی راننده ای که حق تقدم با اوست برایت می ایستد و با خوشرویی اشاره میکند که رد شوی

در گرفتاری کارهای اداری کارمندی را می بینی که با حوصله و خوشرویی کارت را انجام می دهد.

وقتی دیر رسیده ای و می گوید خودش هم الان رسیده است .

صفحه پیام هایت را باز می کنی و می بینی که از او ایمیلی داری.

وقتی از ترس خواب ماندن و دیر رسیدن از خواب میپری و ناگهان به یاد میاوری امروز تعطیل است .

لحظه راه افتادن برای سفری که منتظرش بودی .

وقتی علیرغم تمام گرفتاری ها روز تولدت رو فراموش نکرده .

هر دو هم زمان یک حرفی را می زنید و بعد می گویید ((چه با هم )) و می خندید و

دور که می شود بر می گردد به نگاهی ،دست تکان دادنی و لبخندی .

کارش را رها می کند و با حوصله به درد دلت گوش می دهد.

در خیابان از جایی می گذری که خاطره ای دور اما شیرین با خود دارد.

دیدن اولین قطرات باران روی شیشه خاک گرفته ماشین .

خسته و گرسنه به خانه می رسی و غذایی که دوست داری را بر روی اجاق گاز می بینی .

وقتی او را می خندانی .

دیدن یه فیلم خوب با کسی که دوستش داری .

لذت خوردن یه فنجون چایی داغ وقتی از سرما نوک دماغت یخ زده.

وقت حرف زدن کلمه ای را گم میکنی و او زود حدسش می زند.

پیدا کردن جای پارک در جایی شلوغ.

تماشای بچه کوچکی که با عروسک هایش بازی می کند و با آنها حرف می زند.

وقتی نوزادی انگشتت را محکم می گیرد.

هدیه ای که تو برایش خریده ای پوشیده است .

عجله داری که از چهار راه رد شوی و چراغ سبز می ماند.

مسیرت با مسیر بعدی تاکسی یکی است .

اس ام اس می زند که برنامه محبوبت شروع شده ، برو ببین .

فوت کردن قاصدک .

وقتی تو رو می رسونه ، تا داخل خونه نشدی راه نمی افته .

صبح زود خیابان از باران دیشب هنوز خیس است.

صدای ترد برف زیر کفش هایت.

ترکاندن حباب های نایلون های حباب دار.

پا برهنه راه رفتن روی چمنو


تماشای راه رفتن بچه ای که تازه راه افتاده .

برنامه ریزی برای غافلگیری تولد یک دوست.

ناگهان دسته ای پرنده را در آسمان آبی می بینی که با هم اوج می گیرند و چرخ می زنند.

روبروی دریا ایستاده ای تاگهان موج کوچکی ارام می رسد به پایت .

آب دادن به گلدان ها ودیدن جوانه های تازه.

باران نیمه شب تابستان.

نسیم خنک ماه مهرو

لحظه بیدار شدن از خوابی بد.

پیچ آخر جاده و سوسوی چراغ های شهر.

صبجانه روز تعطیل .

وقتی به جای خداحافظی میگوید....می بینمت .

وقتی کسی یادش می ماند که از چه چیزهایی خوشت می اید.

بارها و بارها گوش دادن به آهنگی که او برایت فرستاده.

هوای توی گل فروشی .

بوی نارنگی نوبرانه.

بوی عطر گل نرگس.

کودکی در آغوش دیگری است اما دستانش را دراز میکند تا تو بغلش کنی .

وقتی سر امتحان یهو جواب یک سوال یادت بیاد.

بوی اسکناس عیدی تا نخورده لای کتاب.

آخر شب که همه خوایند ..آرامش و سکوت .

صدای تنفس منظم و با آرامش کسانی را که دوست داری..... در خواب.


بهانه های شما چیست ؟

  • ۱
  • ۰

به دست های او نگاه میکنم
که میتواند از زمین
هزار ریشه گیاه هرزه را برآورد
و میتواند از فضا
هزارها ستاره را به زیر پر درآورد
به دست های
خود نگاه میکنم
که از سپیده تا غروب
هزار کاغذ سپیده را سیاه میکند
هزار لحظه عزیز را تباه میکند
مرا فریب میدهد
ترا فریب میدهد
گناه میکند
چرا سپید را سیاه میکند
چرا گناه میکند

  • ۱
  • ۰

لحظه ها را گذراندیم 

                             تا به خوشبختی برسیم 

غافل از اینکه خوشبختی 

                            همان لحظه ها بود که گذشت.... 

                         

  • ۱
  • ۰

گریه کردم ‚ گریه کردم اما دردم نگفتم
تکیه دادم به غرورم ‚ تا دیگه از پا نیفتم
چه ترانهبی اثر بود ‚ مثل مش زدن به دیوار
اولین فصل
شکستن ‚ آخرین خدانگهدار
دس تکون دادن آخر توی اون کوچه ی خلوت
بغض بی وقفه ی آواز ‚ واژه های بی مروت
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد
من به قله می رسیدم ‚ اگه همترانه بودی
صد تا سد رو می شکستم ‚ اگه تو
بهانه بودی
با تو پیسوز ترانه یه چراغ شعله ور بود
لحظه ها چه عاشقانه ‚ قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره
شبا بی هراس خنجر ‚ واژه ها شعر دوباره
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد


یغما گلرویی

  • ۱
  • ۰

قصه تمومه عشق من! فاصله رو صدا بزن
اینجوری خیلی بهتره ‚ هم واسه تو هم واسه من
قصه تمومه ‚ عشق من ! باید من رو جا بذاری
باید صدام رو
تو شب ترانه تنها بذاری
بدون تو سایه ی من تنها نشونی منه
بغض ترانه ساز من کنار تو نمی شکنه
دل سپردن رمز قفل این حصار تو به تو نیست
با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست
اونور دیوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعکاس این ترانه ‚ آخرین آواز قو نیست
باید بری تا بتونم این شب رو نقاشی کنم
طعم گس نیشای این عقرب رو نقاشی کنم
باید بری !دوس ندارم شب به تو چپ نگاه کنه
دوس ندارم دستای شب ‚ صورتت رو سیاه کنه
نه من من ‚ نه من تو ‚ تو این شبا ما نمیشه
عشق عظیم ما دوتا ‚ زیر یه سقف جا نمیشه
دل سپردن رمز
قفل این حصار تو به تو نیست
با تو بودن بهترینه ! اما ختم جستجو نیست
اونور دیوار شب باش ! تا من از تو ما بسازم
انعکاس این ترانه ‚ آخرین آواز قو نیست

یغما گلرویی